کد مطلب:90319 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:132

شعر بلخی درباره دنیا











بدایعی، محمد بن محمود بلخی، یكی از شعرای زمان سلطان محمود غزنوی، اشعاری سروده كه با این بحث تناسب دارد:


جهان چون عروس است با رنگ و بو
دریغا كه داماد خوار است او


چو باشی جوان، كار پیری بساز
كه اندر جوانی نمانی دراز


ز پنجاه چون موی تو شد سفید
مدار از جوان زن، به نیكی امید


عروس جوان گفت با پیر شاه
كه موی سفید است مار سیاه


همیشه جوان و جوان مرد باش
زدونی و بی حاصلی فرد باش


كه نام جوانمرد اندر جهان
بود زنده نزد كهان و مهان


جوانمردی از كارها بهتر است
جوانمردی از خوی پیغمبر است


امیرالمومنین علیه السلام در جمله ی «اسرتهم» اعجاز كلام را، در حد عالی رسانده، نكته ی جالبی بیان می كند و آن اینكه دنیا، با شیوه ی فریبنده ای كه دارد، همه را در بند اسارت خود كشیده (سوای پیامبران و معصومان) تنها آن افرادی كه عطای دنیا را به لقایش بخشیده و قید اسارت آن را دریده، با نیایش به درگاه پروردگار «اللهم اخرج حب الدنیا من قلوبنا»: خدایا محبت دنیا را از دل ما بیرون كن. پرواپیشگان فداكارند كه با اعراض از زخارف دنیا، خود را به آشیانه ی حقیقی می رسانند.